- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ساختم چشم راست بهر تو جای راست شد جا کرم نمای و درآی
2 کهنه شد دور ماه و نوبت توست ز ابروی خود مه نوی بنمای
3 کرده ام از دو دیده پای و ز اشک می روم در رهت پر آبله پای
4 گریه ام در گلو گره شده است تیغ بردار و این گره بگشای
5 فرق من تا قدم ربوده توست صبر و هوشی که مانده هم بربای
6 تیغت از خون هر که گیرد رنگ زنگ آن را به قتل من بزدای
7 محتسب را نماند باد بروت ریش قاضی کنید می پالای
8 راه تقوا چه سان رود جامی مانده از جام درد در گل و لای