- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم بیتو ای آرام جان یا ساختم یا سوختم
2 سردمهری بین که کس بر آتشم آبی نزد گرچه همچون برق از گرمی سراپا سوختم
3 سوختم اما نه چون شمع طرب در بین جمع لالهام کز داغ تنهایی به صحرا سوختم
4 همچو آن شمعی که افروزند پیش آفتاب سوختم در پیش مهرویان و بیجا سوختم
5 سوختم از آتش دل در میان موج اشک شوربختی بین که در آغوش دریا سوختم
6 شمع و گل هم هرکدام از شعلهای در آتشند در میان پاکبازان من نه تنها سوختم
7 جان پاک من رهی خورشید عالمتاب بود رفتم و از ماتم خود عالمی را سوختم