- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای گل خود رو چه بد کردم که خوارم ساختی آبرویم بردی و بیاعتبارم ساختی
2 اختیار کشتنم دادی به دست مدعی در هلاک خویشتن بیاختیارم ساختی
3 شرمت از مهر و وفای من نبودت ای دریغ کز جفا در پیش مردم شرمسارم ساختی
4 چون گشودی بهر دشنامم زبان دیگر بخشم کز ستم بسمل به تیغ آب دارم ساختی
5 چارهٔ کار خود از لطف تو میجستم مدام چارهام کردی ز روی لطف وکارم ساختی
6 بعد قهر از یاریت امید لطفی داشتم لطف فرمودی به قتل امیدوارم ساختی
7 محتشم آن روز روزم تیره کردی کز جنون بسته زنجیر زلف آن نگارم ساختی