ساختم با آتش دل لاله‌زاری از رهی معیری غزل 22

رهی معیری

آثار رهی معیری

رهی معیری

ساختم با آتش دل لاله‌زاری شد مرا

1 ساختم با آتش دل لاله‌زاری شد مرا سوختم خار تعلق نوبهاری شد مرا

2 سینه را چون گل زدم چاک اول از بی‌طاقتی آخر از زندان تن راه فراری شد مرا

3 نیکخویی پیشه کن تا از بدی ایمن شوی کینه از دشمن بریدم دوستداری شد مرا

4 هر چراغی در ره گمگشته‌ای افروختم در شب تار عدم شمع مزاری شد مرا

5 دل به داغ عشق خوش کردم گل از خارم دمید خو گرفتم با غم دل غمگساری شد مرا

6 گوهر تنهایی از فیض جنون دارم به دست گوشهٔ ویرانه گنج شاهواری شد مرا

7 کج‌نهادان را ز کس باور نیاید حرف راست عیب خود بی‌پرده گفتم پرده‌داری شد مرا

8 پیش پیکان بلا سنگ مزارم شد سپهر جا به صحرای عدم کردم حصاری شد مرا

9 چون نسوزم شمع‌سان؟ کز داغ محرومی رهی بر جگر هر شعله آهی شراری شد مرا

عکس نوشته
کامنت
comment