- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیمان بغیر بسته و عهدم شکست یار دست کسان بجای دل ما بدست یار
2 بس اعتبارم اینکه سگ خویش خواند دوست فخر من این بس است که با من نشست یار
3 چندانکه دام باز نهادم ببحر عشق ماهی صفت زشست حریفان بجست یار
4 مستی گرت هوای کباب و شراب هست خونین سرشک و پاره دل هر دو هست یار
5 ایدل عبث شدی تو بنخجیرگاه دوست از ضعف از شکار تو طرفی نه بست یار
6 پیمان شکستنم نکشد این کشد که باز عهدی که برشکست باغیار بست یار
7 دل کشتی محبت و عشق است نوح او آشفته تا چه رفت که کشتی شکست یار
8 ما میکشان میکده عشق حیدریم ما را خراب کرده زروز الست یار
9 مرهم نهاد زان لب نوشین بزخم غیر از آن میانه خاطر ما را بخست یار