-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 عاشقم، از ناله نتوانم زمانی تن زنم گر کنند از ناله منعم، بر در شیون زنم
2 در ره این دوستان، صد خار در پایم شکست نیست در دستم گلی تا بر سر دشمن زنم
3 داغ دست خود نمایم، داغ سازم لاله را آستینی بشکنم، بر آتشی دامن زنم
4 تا بداند باغبان کز باغ او چون رفته ام پنجه ی خونین خود را بر در گلشن زنم
5 جوهر روح از شراب کهنه ماند با صفا تا نگیرد زنگ، این آیینه را روغن زنم
6 تیره بختان را رسد از روی دل تسکین سلیم آب چون آیینه بر خاکستر گلخن زنم