عاشقم اما نمی گویم کجا از جامی غزل 4

عاشقم اما نمی گویم کجا

1 عاشقم اما نمی گویم کجا بیخودم لیکن نمی دانم چرا

2 بیخودم زان می که آن را نیست جام عاشقم جایی که آنجا نیست جا

3 حبذا زان می که از یک جرعه ساخت از وجود خویشتن فانی مرا

4 ساقیا یک جرعه دیگر ببخش تا شوم فانی ز پندار فنا

5 چون ز پندار فنا فانی شوم برزنم سر از گریبان بقا

6 عشق بازم با تو فارغ آمده از خیال غیر و پندار سوا

7 بلکه من هم از میان بیرون روم جامی آسا با تو بگذارم تو را

عکس نوشته
کامنت
comment