- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من عاشق آن جان و جهانم همه دانند از جان ببریدن نتوانم همه دانند
2 جان می نتوان برد از آن غمزه و ابرو من کشته آن تیروکمانم همه دانند
3 زلف سیه و چشم بلا جوی تو دیدم آشفته و بیمار از آنم همه دانند
4 از دولت عشق رخ آن سرو خرامان سرحلقه رندان جهانم همه دانند
5 تا گشت اسیری بغم عشق گرفتار آزاده ازین کون و مکانم همه دانند