- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گشتم اندر دل خوبان، همه خوبان خودند همه دل در شکن زلف پریشان خودند
2 بس که پیمان شکنی در دلشان جا کرده است بسته پیمان به خود و آفت پیمان خودند
3 گه در اندیشهٔ خود و گاه در آئینهٔ ما دیده بر صورت خود دوخته، حیران خودند
4 شیوهٔ ناز و نیاز خود و ما برده ز یاد بلبل باغ خود و وَرد گلستان خودند
5 نی سبکدستی مهمان، نی مگس ران ادب همه حلوای تر و مگس خوان خودند
6 لب نوشین بمکید و دل مردم بگَزید نیشتر زار کسان و شکرستان خودند
7 عالمی کُشته به بی مهری و با خویش به مهر همه سرمایهٔ بی دردی و درمان خودند
8 جان ارباب وفا خاک شد اندر کف دوست بس که سرگرم نوازشگری خوان خودند
9 کی به ایمان کسی شان نظر افتد عرفی همه آئینه به کف دشمن ایمان خودند