من که مشتاقم به جان برگشته از فروغی بسطامی غزل 11

فروغی بسطامی

آثار فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

من که مشتاقم به جان برگشته مژگان تو را

1 من که مشتاقم به جان برگشته مژگان تو را کی توانم برکشید از سینه پیکان تو را

2 گر بدینسان نرگس مست تو ساغر می‌دهد هوشیاری مشکل است البته مستان تو را

3 وعده فردای زاهد قسمت امروز نیست بهر حور از دست نتوان داد دامان تو را

4 جز سر زلف پریشانت نمی‌بینم کسی کاو به خاطر آورد خاطر پریشان تو را

5 ای دریغ از تیغ ابرویت که خون غیر ریخت سالها بیهوده رفتم خاک میدان تو را

6 هرگز از جیب فلک سر بر نیارد آفتاب صبح‌دم بیند اگر چاک گریبان تو را

7 دامن آفاق را پر عنبر سارا کنند گر بر افشانند زلف عنبر افشان تو را

8 چشم گریان مرا از گریه نتوان منع کرد تا به کام دل نبوسم لعل خندان تو را

9 آه سوزان را فروغی اندکی آهسته تر ترسم آسیبی رسد شمع شبستان تو را

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر