-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من که مشتاقم به جان برگشته مژگان تو را کی توانم برکشید از سینه پیکان تو را
2 گر بدینسان نرگس مست تو ساغر میدهد هوشیاری مشکل است البته مستان تو را
3 وعده فردای زاهد قسمت امروز نیست بهر حور از دست نتوان داد دامان تو را
4 جز سر زلف پریشانت نمیبینم کسی کاو به خاطر آورد خاطر پریشان تو را
5 ای دریغ از تیغ ابرویت که خون غیر ریخت سالها بیهوده رفتم خاک میدان تو را
6 هرگز از جیب فلک سر بر نیارد آفتاب صبحدم بیند اگر چاک گریبان تو را
7 دامن آفاق را پر عنبر سارا کنند گر بر افشانند زلف عنبر افشان تو را
8 چشم گریان مرا از گریه نتوان منع کرد تا به کام دل نبوسم لعل خندان تو را
9 آه سوزان را فروغی اندکی آهسته تر ترسم آسیبی رسد شمع شبستان تو را