- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در رخت مینگرم صورت جان میبینم آنچه دل میطلبد پیش تو آن میبینم
2 روح را چهرهٔ تو نور یقین میبخشد عقل را پیش دهانت به گمان میبینم
3 در میان از دهنت بیشتر از نامی نیست از وجودش سخن و خنده نشان میبینم
4 من از آن لب چو حدیثی به زبان میآرم آب حیوان ز لب خویش چکان میبینم
5 وصف رویت نه به اندازه تقریر من است که به صد مرتبه زان سوی بیان میبینم
6 روی و بالای تو را هر که ببیند گوید آفتابیست که بر سرو روان میبینم
7 من و وصلت چه خیالیست که بر خاک درت نقش پیشانی شاهان جهان میبینم
8 پای آهسته نه از خانه برون کان منزل سر به سر پر دل صاحبنظران میبینم
9 فتنه روی تو تنها نه همام است آخر عالمی را به جمالت نگران میبینم