1 چندانک نگاه می کنم از چپ و راست می ترسم از آن دمی که آن دم نه سزاست
2 قول من و فعل من همه عین خطاست یا رب تو بده که من نمی دانم خواست
1 تا بتوانم به ترک غمها سازم گر بگریزم من از غمت ناسازم
2 گفتی غم من به پای تو تاخته نیست گو پای مباش من زسر پا سازم
1 لا همچو نهنگ در کمین است ببین الّا چو خزینه در یقین است ببین
2 راهی است زتو تا تو کشیده چو الف سرّ ازل و ابد همین است ببین
1 آیین قلندر ار نظر کوتاهی است ترتیب ادب علامت آگاهی است
2 چون سِر به زبان شرع می شاید گفت گفتن به زبان دیگری گمراهی است