- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رفتم اما بی تو بس بی طاقتم داد از فراق آه از غم، وای از هجران و فریاد از فراق
2 ای مغنی نالهٔ نی مغز جانم را گداخت می دهد مضمون این مصرع مرا یاد از فراق
3 تندباد آه از جا کند کوه صبر را طاقت شبهای هجران رفت بر باد از فراق
4 آنچه من می بینم از هجران او در کوه و دشت کافرم، دیدند اگر مجنون و فرهاد از فراق
5 هیچکس در خاک و خون غلطیدهٔ هجران مباد برنخیزد تا قیامت آنکه افتاد از فراق
6 بر جگر افشرده دندان می خورد خوناب غم در سفر آنرا که چون جویا ود زاد از فراق