-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دردا که حریف راز دانم حرفی زد و کرد بدگمانم
2 بود آنکه نخست، خضر را هم اکنون شده دزد کاروانم
3 امروز فگند بر زمینم دی برد اگر بر آسمانم
4 دی، دوستر آنکه بودم از جان امروز شده است خصم جانم
5 نامحرم گشته محرم، ای وای شد بسته زبان ز همزبانم
6 شد هم قفس من، آخر آن مرغ کاو بود اول هم آشیانم
7 دم با که زنم ز مهر، کاین دم بیمهر شده است مهربانم
8 من غافل از آنچه در دل اوست او، باخبر از غم نهانم!
9 دیگر نخورم فریبش، آذر چون کار گذشته ز امتحانم