-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دانم اگر از دلبری قانع به جانی ای پسر داد سبک دستی دهم در سر فشانی ای پسر
2 رسم وفا بنیاد کن آوارهای را یاد کن درماندهای را شاد کن تا در نمانی ای پسر
3 بر خاکساران بیخبر مستانه بر رخش جفا در شاه راه دلبری خوش میدوانی ای پسر
4 حسنت همی گوید که هان خوش جهانی را به کس هیچت نمیگوید که هی نی جوانی ای پسر
5 با صد شکایت پیش تو چون آیم اندر یک سخن بندی زبانم گویا جادو زبانی ای پسر
6 دیشب سبکدستی تو را میداد گستاخانه می کامروز از آن لایعقلی بر سر گرانی ای پسر
7 دیوان شعر محتشم پر آتش است از حرف جور غافل مشو از سوز او روزی بخوانی ای پسر