- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من بر سر آن کر بچه کارم همه دانند در سر هوس روی که دارم همه دانند
2 رانی چو سگم از در و گونی که بکن عقو تا حشر من این در نگذارم همه دانند
3 گر آه من آن سرو نداند که بلند است مرغان چمن ناله زارم همه دانند
4 گیرم که به خون زخم بپوشم ز طبیبان از ناله دل و جان نگارم همه دانند
5 گیرم ز بزرگی سگ خویشم شمرد بار من کیستم و در چه شمارم همه دانند
6 باران اگرت جان و سر آرند بتحقه من نیز به باران تو بارم همه دانند
7 گر خلق ندانند کمال این سخن کیست چون معنی نو در قلم آرم همه دانند