- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای از صباح رویت روشن شب امیدم زلف تو شام قدرم روی تو صبح عیدم
2 گلشن شد از هوایت ویرانه ی وجودم روشن شد از لقایت کاشانه ی امیدم
3 باد بهار امروز پیغام یار دارد با شاخ گل سحرگه میگفت و می شنیدم
4 از باغ لاله خیزد وز ابر ژاله ریزد ساقی بریز آبی در ساغر از نبیدم
5 یاروی دوست دیدم یا کوی او در این شهر از هر طرف گذشتم در هر کجا رسیدم
6 چون نیک بر جفایش دیدم کرامتی بود سد شکر کارمیدم از هر چه می رمیدم
7 از قول دشمنانم نه سود و نه زیانم مقبول دوستانم گر نیک و گر پلیدم
8 امشب خراب و مستم گویم هر آنچه هستم هم سبحه بر گسستم هم خرقه بردریدم
9 من نیستم بجز دوست، او مغز بود و من پوست ساقی بیار جامی تا گویم آنچه دیدم
10 بر خویشتن چو بینم نومید می نشینم بازار عنایت شاه دل میدهد نویدم