-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بصد امید هر دم گرد آن دیوار و در گردم بسی امیدوارم، آه! اگر نومید برگردم
2 چه حسنست این؟ که از یک دیدنت دیوانه گردیدم بیا، تا بار دیگر بینم و دیوانه تر گردم
3 چون آن مه فتنه شد در شهر، من هم عاقبت روزی شوم آواره و هر دم بصحرای دگر گردم
4 خدا را، این چنین زود از سر بالین من مگذر دمی بنشین، که برخیزم، ترا بر گرد سر گردم
5 زهر در کامدم، در کوی تو همچون سگم راندی سگ کوی توام تا چند، یارب، در بدر گردم؟
6 خبر میپرسم از جانان ولی ناگه اگر روزی ازو کس یک خبر گوید من از خود بیخبر گردم
7 هلالی، چون سپه انگیخت عشق آن کمان ابرو بمیدان آیم و تیر ملامت را سپر گردم