ز چنگ و عود شنیدم به گوش حال نه قال از سعیدا غزل 438

ز چنگ و عود شنیدم به گوش حال نه قال

1 ز چنگ و عود شنیدم به گوش حال نه قال که آب بی توحرام است باده با تو حلال

2 کنایه ای به جهان پیر کاملی می گفت که لایق است بجز عاشقی ز اهل کمال؟

3 خیال زاهد و ما بر نقیض یکدگر است که او به ذکر جلال است و ما به فکر جمال

4 کسی که تشنه لب بیخودی است می داند که لای باده نکوتر بود ز آب زلال

5 جمال پاک تو پرورده است قد تو را در آفتاب نهال تو یافته است کمال

6 نه از برای تو آیینه رونما گشته که بهر سینهٔ بی کینه گشته است مثال

7 ز دست عشق سعیدا مباد شکوه کنی که گر چو نال شوی از جفای یار منال

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر