شنیدم که یحیی بن برمک از حزین لاهیجی مثنوی 20

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

شنیدم که یحیی بن برمک پگاه

1 شنیدم که یحیی بن برمک پگاه به بغداد می دید عرض سپاه

2 جوانی بدید از هژبران جنگ که بربسته بر خنگ، چرم پلنگ

3 زخامی بدان شیوه مشعوف بود نمایش کنان جلوه ای می نمود

4 ز وضعش برآشفت و دیدش شگفت دل پخه مغزش، رمیدن گرفت

5 بگفتا بگویید این خام را نسنجیده نیرنگ ایّام را

6 ز خامی چه نازی به این پاره پوست؟ اگر پوست از مغز دانی نکوست

7 نهشتند این بر پلنگ درشت چه سان اشهبت را بماند به پشت؟

8 چنین است رسم خسیسان دهر که از کمتر از خویش گیرند بهر

9 شریفی بباید که از کاینات فشاند چو ما دامن التفات

عکس نوشته
کامنت
comment