شنیدستم از سلمان ساوجی جمشید و خورشید 109

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

شنیدستم که با مجمر شبی شمع

1 شنیدستم که با مجمر شبی شمع پیامی کرد روشن بر سر جمع

2 که ای مجمر چرا هستی بر آذر؟ منم از تو بسی با آبروتر

3 چو از انفاس تو هردم ملول است دم گرمت همه جای قبول است

4 جوابش داد مجمر کای برادر مشو در تاب و آبی زن بر آذر

5 نفسهای تو در دل می نشیند چو از انفاس من دوری گزیند

6 حکایات تو سرتاسر زبانیست حدیث من همه قلبی و جانیست

7 تفاوت در میان هردو آنست که این از صدق دل آن از زبانست

عکس نوشته
کامنت
comment