چنین شنیدم از آیندگان فصل از مجد همگر قصیده 20

مجد همگر

آثار مجد همگر

مجد همگر

چنین شنیدم از آیندگان فصل بهار

1 چنین شنیدم از آیندگان فصل بهار که کاروان صبا می رسد ز حد تتار

2 با باغ مژده رسانید دوش پیک سحر که می رسد دو سه اسبه سپاه فصل بهار

3 ز پیش لشکر ریحان همی رسد بیزک که سبزه پیشرو است و صبا جنیبت دار

4 ز غنچه پیکان و ز بید تیغ و خنجر ساخت که تا نه دست برآرد چنار چون عیار

5 مگر سلاح کشی گل به خار خواهد داد که شد به غایت سر تیز و با صلابت خار

6 هزار مفرش دیبا بگسترید چمن شکوفه بر سرشان کرد سیم نار نثار

7 صبا گشاد سر نافه های مشک ختن نثار گوهر و در کرد ابر لولو بار

8 ز در فشانی ابر و ز مشک بیزی باد حقیقت است که آن جوهریست وین عطار

9 پر از شکوفه و خیریست آستین چمن پر از بنفشه و لاله ست دامن کهسار

10 به گرد برگ سمن بر دمیده سنبل تر چو شاهدی که برآید خطش به گرد عذار

11 گرانسر است ز باده هنوز نرگس مست ز دست لاله مگر نوش کرد جام عقار

12 ازین دو وجه برون نیست کاین گرانسری اش ز تا جداری کبر است یا ز رنج خمار

13 گل آمده ست و گرفته ست غنچه را به حصار چنانکه نیست در او لشکر صبا را بار

14 چو کوس رعد بغرد ز پشت ابر بلند یقین بدان که ز گلزار بستدند حصار

15 چمن ز برگ شکوفه سپید گشت و از آن فتاد لرزه بر اعضای بید و سرو و چنار

16 ز بیت گفتن بلبل چنار می زد دست که سرو رقص کنان می چمید صوفی وار

17 نوای بلبل و دستان عندلیب بود به گوش عاشق خوشتر ز ساز موسیقار

18 شبی سحر به سمنزار خفته بودم مست ولیک بختم بیدار بود و دل هشیار

19 نهاده گوش به الحان مطربان چمن گشاده چشم به دیدار لاله و گلنار

20 چمن شده پر از آواز بلبلان لیکن تهی ز زحمت اغیار و خالی از دیار

21 گهی نوای چکاوک زدی هزار آواز گهی ز پرده نوروز صوت کردی سار

22 به گوش من چو رسیدی نوای نغمه زیر برآمدی ز دل من هزار ناله زار

23 چو شد ز محاکای این و آن هر دو در اوفتاد سخنشان به شیوه اشعار

24 یکی بگفت سرودی چو عقد در ثمن یکی بزد غزلی تر چو لولو شهوار

25 بگفت بلبل بعضی ز شعر خاقانی بخواند قمری چندین ز گفته پندار

26 به عندلیب گفت سار از سر سرو که ای مغنی خوش نغمه شکر گفتار

27 ز گفته پسر همگر این غزل برخوان که وقت صبح نخسبد کسی چنین، هشدار

28 چنان ز پردخ عشاق این غزل بسرود که برگرفت ز عشاق پرده اسرار

عکس نوشته
کامنت
comment