- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شنیدم که کسری یکی فرش داشت بر آن فرش هر گونه پندی نگاشت
2 نخست آنکه دنیا نجوید کسی که داند بدو در نماند بسی
3 دوم آنکه سودی ندارد حذر زکاریکه رفتست اندر قدر
4 سوم آنک دانای خالق شناس ز مخلوق بر سر نگیرد سپاس
5 چهارم چو روزی مقدر شدست چرا مرد آزاده چاکر شدست
6 اگر بگذری زینسخن راه نیست روان تو از دانش آگاه نیست
7 شنیدم که روزی منوچهر شاه بپرسید از مهتری نیکخواه
8 که در عالم از هر چه هست ارجمند چه چیزست شایسته و دلپسند
9 ز گفتار گفت حکیمان بهست ز کردار کرد کریمان بهست
10 ازین گفت وزین کرد اگر بگذری نیابی خرد را جز این داوری