- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شنیدم فریدون با فر و هوش نیاسود چشمش، شب از درد گوش
2 به خاصان چنین گفت در بامداد که امشب سزای مرا، گوش داد
3 همانا که نالیده باشد ز درد ضعیفیّ و نشنیده این خفته مرد
4 چو غفلت ز مظلوم ورزید گوش مرا دوش این درد، مالیدگوش