1 شنودم حال بوالفش چغانی که گفتندش چرا خر می نرانی
2 که چون خورشید روشن روی درگشت بتاریکی فرو مانی درین دشت
3 تو هم ای برده اندر دشت خوابت نراندی خر فرو شد آفتابت
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 لعل گلرنگت شکربار آمدست قسم من زان گل همه خار آمدست
2 گو لبت بر من جهان بفروش ازانک صد جهان جانش خریدار آمدست
1 آن مریدی پیش شیخ نامدار نام حق میگفت بیرون از شمار
2 شیخ اورا گفت ای بس ناتمام نیست حق را در حقیقت هیچ نام
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **