به گوشم مژدهٔ وصل از در از محتشم کاشانی غزل 265

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

به گوشم مژدهٔ وصل از در و دیوار می‌آید

1 به گوشم مژدهٔ وصل از در و دیوار می‌آید دلم هم میتپد الله امشب یار می‌آید

2 سپند آتش شوقم که هردم هاتفی دیگر بگوشم می‌زند کان آتشین رخسار می‌آید

3 بسوی در ز شوق افتان و خیزان میروم هر دم تصور می‌کنم کان سرو خوش رفتار می‌آید

4 عبیر افشان نسیمی کاینچنین مدهوشم از بویش ز عطرستان آن گیسوی عنبریار می‌آید

5 چو دایم از دو جانب می‌کند تیز آتش غیرت اگر می‌آید امشب جزم با اغیار می‌آید

6 مدام از انتظار وعدهٔ او مضطرب بودم ولی هرگز نبود این اضطراب این بار می‌آید

7 بفهمانم به دشمن چون ببرم پایش از بزمت که از بی‌دست و پائی این قدرها کار می‌آید

8 چو نبود عشق عاشق سرسر هر چند لیلی را سر مجنون نباشد بر سرش ناچار می‌آید

9 چه نقصان محتشم گر دل رود بر باد ازین شادی به حمدالله که گر دل می‌رود دلدار می‌آید

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر