- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شنودم من از آن داننده استاد که چون عبادی اندر نزع افتاد
2 درآمد پیش او عباسه ناگاه ز پای افتاده دیدش بر سر راه
3 ز سیلاب اجل مدهوش گشته ز پاسخ بلبلش خاموش گشته
4 بدو گفت ای لطیف نغز گفتار زفانت در سخن گفتن شکر بار
5 تو تا پیش سخن گویان نشستی همه دست سخن گویان ببستی
6 چرا گشتی چنین خاموش بیکار چو بود آن حرص بسیارت بگفتار