ز شهر دل به گوشم هر نفس فریاد از عرفی شیرازی غزل 261

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

ز شهر دل به گوشم هر نفس فریاد می آید

1 ز شهر دل به گوشم هر نفس فریاد می آید که اینک لشگر غم خوش به استعداد می آید

2 اگر شیرین عنان را گرم سازد، بنگرد خسرو که گلگون جانب او ، یا بر فرهاد می آید

3 دلم در دام آن صیاد مستغنی است و می ترسم که افتت رخنه ای در دام تا صیاد می آید

4 نصیحت می کنندم دوستان، ای غم بیا و تو به خاشاک من آتش زن، که این جا باد می آید

5 نمی آید ز پرویز استماعش، ورنه شیرین را ز سر تا پا صدای نالهٔ فرهاد می آید

6 همانا دیده عرفی عزتی زان دلفریب امشب که می آید ز بزمش باز، خوش دلشاد می آید

عکس نوشته
کامنت
comment