شنودم کز سلف درویش از عطار نیشابوری اسرارنامه 3

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

شنودم کز سلف درویش حالی

1 شنودم کز سلف درویش حالی هوای قلیه‌ای بودش بسالی

2 چو سیمی دست داد آن مرد درویش سوی قصاب راه آورد در پیش

3 مگر قصاب ناخوش زندگانی بدادش گوشتی چو نان که دانی

4 چو پیر آن گوشت الحق نه چنان دید سراسر یا جگر یا استخوان دید

5 جگر خود بود یکباره دگر خواست که کار ما نیاید بی جگر راست

6 دل ما غرقهٔ خون شد بیک بار چه می‌خواهند زین مشتی جگر خوار

7 نه ما را طاقت بارگران است نه ما را برگ بی برگی جانست

8 چنان غم یار ما شد در غم یار که نیست از کار غم ما را غم کار

9 اگر گردون بمرگ ما کند ساز غم عشقش کفن ازما کند باز

عکس نوشته
کامنت
comment