- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دو هفته شد که ندیدم مه دو هفته خود را کجا روم به که گویم غم نهفته خود را
2 درآ ز خواب خوش ای بخت بد مگر بگشایم به روی همچو مهش چشم شب نخفته خود را
3 خدای را مکن ای باغبان مضایقه چندان که یک نظاره کنم باغ نوشکفته خود را
4 رمید دل ز من از زلف دام نه که نخواهم به جز شکار تو مرغ هوا گرفته خود را
5 ز هر چه غیر تو خالی ست دل بیا و بیار حریم منزل از گرد غیر رفته خود را
6 مریز اشک من ای چشم خون گرفته که خواهم کنم نثار رهش این در نسفته خود را
7 همین بس است به او نامه جامیا که نویسی به خون دل سویش این دردناک گفته خود را