با تو دارم هرچه از حکیم نزاری قهستانی غزل 911

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

با تو دارم هرچه دارم از جدید و از قدیم

1 با تو دارم هرچه دارم از جدید و از قدیم باز از کونین نه امید می دارم نه بیم

2 چون زبهرِ دوستیِ با من دشمن اند دشمنان خویشتن را دوست میدارم عظیم

3 آی دل آشفته گر به مقصد رهبری پای مجروح است و سَیرت بر صراط مستقیم

4 تو مس آلوده ای و عشق کوره امتحان کی شود پاکیزه تا در بوته نگدازند سیم

5 نیست ممکن وصف درد عاشقان کردن که هست مادر دوران مگر از جنس این دولت عقیم

6 گر درونت نیست راه از خود برون نا آمده تا که علت نگذرد صحت نمییابد سقیم

7 تا نباشی بت پرست ای یار یاری دوست دار در فروغِ طلعتش خاصیت دست کلیم

8 گر بمیری هر نفس در آرزوی روی او بازت از سر زنده گرداند به انفاس نسیم

9 مرد این معنی نزاری نیست دعوی مکن پای چندانی فرو میکن که حد دارد گلیم

10 آتش و آب و خلیل و خضر تمثیلند و تو قابل آب بهشتی منکر نار جهیم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر