1 در سر هوس شراب و ساقی دارم تا جام جهان نمای باقی دارم
2 گر بر در میخانه روم، شاید، از انک با دوست امید هم وثاقی دارم
1 هر که را جام می به دست افتاد رند و قلاش و میپرست افتاد
2 دل و دین و خرد زدست بداد هر که را جرعهای به دست افتاد
1 هر دلی کو به عشق مایل نیست حجرهٔ دیو خوان، که آن دل نیست
2 زاغ گو، بیخبر بمیر از عشق که ز گل عندلیب غافل نیست
1 عشق، شوری در نهاد ما نهاد جان ما در بوتهٔ سودا نهاد
2 گفتگویی در زبان ما فکند جستجویی در درون ما نهاد