مرا به صبحدمی گل به از جهان ملک خاتون غزل 705

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

مرا به صبحدمی گل به بار می باید

1 مرا به صبحدمی گل به بار می باید به باغ دامن و دست نگار می باید

2 چو مست گشت دل از باده ی غم تو مرا ز جام لعل تو دفع خمار می باید

3 اگرچه هست عنایت تو را به سوی رهی ز طالعم مددی هم به کار می باید

4 شب فراق توأم جان به لب رسانیدست به روز وصل توأم اختیار می باید

5 بپرس نام من خسته دل که در دو جهان به دولت تو مرا اعتبار می باید

6 اگرچه روز چو عمر رقیب کوتاهست مرا به وصل شبی پایدار می باید

7 اگرچه بر دل من هست بار هجر بسی مرا به خلوت وصل تو بار می باید

عکس نوشته
کامنت
comment