- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا نور یقین همراه جانست سرم با دوست سر بر آستانست
2 مرا گوید: میان درد و غم باش معین شد که سری درمیانست
3 ز حد لامکان تا توده خاک همیشه کاروان در کاروانست
4 درین دریای بی پایان فتادیم امید جان برب مستعانست
5 حدیث عشق حالی بس غریبست همیشه با بلاها هم عنانست
6 دلم کو سر فرو نارد بکونین غلام همت دردی کشان است
7 مگو، قاسم، که: این دارد فلانی یقین می دان همه با همگنانست