1 غم دارم و غمگسار میباید و نیست در دست من آن نگار میباید و نیست
2 درد سر اغیار نمیباید و هست تشریف حضور میباید و نیست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 آن کمر بستن و خنجر زدنش را نگرید طرف دامن بمیان بر زدنش را نگرید
2 خلعت حسن و کمر ترکش نازش بینید عقد دستار بسر بر زدنش را نگرید
1 گه گهم خوانی و گویی که: چه حالست ترا؟ حال من حال سگان، این چه سؤالست ترا؟
2 می کنم یاد تو و میروم از حال بحال من باین حال و نپرسی که: چه حالست ترا؟
1 یار اگر مرهم داغ دل محزون نشود با چنین داغ دلم خون نشود چون نشود؟
2 جز دل سخت تو خون شد همه دلها ز غمم دل مگر سنگ بود کز غم من خون نشود
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به