-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تنم جایی و دل جایی ندارم زَهرهٔ گفتن دلم آن جا و تن زاین جا ندارد قوت رفتن
2 کسی کآشفته ی اویم ندانم با که بر گویم یکی محرم همی جویم که داند راز بنهفتن
3 چو ماه از پرده شد پیدا تحمل کی کند شیدا که را باشد درین سودا مجال خوردن و خفتن
4 که را آن زهره و یارا که گوید رحم کن یارا وگر او رد کند ما را که خواهد در پذیرفتن
5 شود از طعنه ی مردم امیدم گم مرادم گم اگر ممکن شود انجم ازین طارم فرو رفتن
6 اگر در بحر نفتادی صدف را سینه نگشادی چنینش دست کی دادی نزاری را گهر سفتن