- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 رهی ندارم بغیرکویت، الیک رجعی، لدیک زلفا فلا تکلنی الی سواکا، الستُ شیب و لست شابا
2 منم فتاده، به دست اقران،چو پیر کنعان به شام هجران ذهاب حزنی، جلاء عینی، صباح وصلک، اذا تجلی
3 عبث مسوزان به نارحرمان ، گذشت نتوان ز جان جانان نقاب بگشا، جمال بنما، که سوخت جانم، درین تمنا
4 اگر چه صد سال ز بی خودی ها، به خاک راهت فتاده باشم چو بازپرسی حدیث منزل، ز شوق گویم، لبثت یوما
5 خوشا محبت که فارغم کرد، زقید هستی،ز خود پرستی نه ذوق کاری، نه زیر باری، نه رنج امروز، نه بیم فردا
6 فسانه واعظ به من چه خوانی؟ مرا به رندی فسانه کردند مده فریبم به کیش زاهد، مدم به گوشم حدیث تقوا
7 دلا ندارد جهان وفایی، مگر بیابی رهی به جایی به ملک معنی، اگر درآیی قدمت حیاً و لست تبلا
8 حدیث جور تو با که گویم، علاج درد دل از که جویم؟ به ما ندارد خدنگ نازت، دل ترحم، سر مدارا
9 حزین نباشد غم نهانی، سمر نمودن ز نکته دانی که یار جانی چنان که دانی، بکل شیءٍ احاط علما