- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلم را انده جان میندارد چنان کاید جهانی میگذارد
2 حدیث عشق باز اندر فکندست دگر بارش همانا میبخارد
3 چه گویم تا که کاری برنسازد چه سازم تا که رنگی برنیارد
4 چه خواهد کرد چندین غم ندانم که جای یک غم دیگر ندارد
5 به زاری گفتمش در صبر زن دست اگر عشقت به دست غم سپارد
6 مرا گفتا ترا با کار خود کار مسلمان، مردم این را دل شمارد
7 بنامیزد دلم در منصب عشق به آیین شغلهایی میگذارد