دلم را انده جان می‌ندارد از انوری ابیوردی غزل 74

انوری ابیوردی

آثار انوری ابیوردی

انوری ابیوردی

دلم را انده جان می‌ندارد

1 دلم را انده جان می‌ندارد چنان کاید جهانی می‌گذارد

2 حدیث عشق باز اندر فکندست دگر بارش همانا می‌بخارد

3 چه گویم تا که کاری برنسازد چه سازم تا که رنگی برنیارد

4 چه خواهد کرد چندین غم ندانم که جای یک غم دیگر ندارد

5 به زاری گفتمش در صبر زن دست اگر عشقت به دست غم سپارد

6 مرا گفتا ترا با کار خود کار مسلمان، مردم این را دل شمارد

7 بنامیزد دلم در منصب عشق به آیین شغلهایی می‌گذارد

عکس نوشته
کامنت
comment