هست چشمم ز غمت قلزم طوفان‌زایی از مشتاق اصفهانی غزل 311

مشتاق اصفهانی

آثار مشتاق اصفهانی

مشتاق اصفهانی

هست چشمم ز غمت قلزم طوفان‌زایی

1 هست چشمم ز غمت قلزم طوفان‌زایی که بود در دل هر قطره او دریایی

2 چشم ما و دل پرخون که به میخانه عشق ساغری را نرسد قطره‌ای از مینایی

3 دل من پر ز هوایت سرم از سودایت هر دلی را هوسی هر سری و سودایی

4 منم آن دانه درین مزرعه کز طالع خشک قسمت من نبود قطره‌ای از دریایی

5 از سر کوی تو داند ز چه نتوانم رفت هرکه دستی بودش بر دل و در گل پایی

6 منم آن فاخته کز ناله زارم پیداست که جدا مانده‌ام از سرو سهی بالایی

7 آه از شهر پرآشوب محبت مشتاق که درین شهر به هر کوچه بود غوغایی

عکس نوشته
کامنت
comment