- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من که جا کردم به دل آن کافر بدکیش را گوش کردن کی توانم قول نیک اندیش را
2 ناصحا سودای بدخویی چنین می داردم ورنه کس هرگز چنین رسوا نخواهد خویش را
3 رسم دلجویی ندارد یارب آن سلطان حسن یا نمی گوید کسی حال من درویش را
4 کیش پر تیر جفا دارد به کین بیدلان از کدام استاد سنگین دل گرفت این کیش را
5 درد تو بیش از حد و غم های تو از درد بیش با که گویم یارب این غمهای بیش از بیش را
6 دل فگار توست کار او میفکن با طبیب زانکه جز داغ تو نبود سودمند این ریش را
7 سینه جامی که شد ریش از تو نتوان نیش زد زانکه آه سوزناکش می گدازد نیش را