-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درد دل دارم همانا وصل او درمان ماست وز دو لعل آبدارش آتشی در جان ماست
2 آنکه بر حالم نسوزد آن دل بی رحم تست وآنکه با سر می نیاید محنت هجران ماست
3 با طبیب درد ما گوی ای نسیم صبحدم آنکه نپذیرد علاجی درد بی درمان ماست
4 گو بیا بر دیده ی من جای کن تا گویمت این قد چون نارون سرو سرابستان ماست
5 گرچه سرو ناز بستانی ز ما سر می کشد چون رسد اینش چو او پیوسته در فرمان ماست
6 من که در کنج قناعت نیم نانی می خورم در مقام فقر صد جمشید و کی دربان ماست
7 از جهان چون تکیه بر درگاه لطفش کرده ام از عطا و بخشش او هر دو عالم زان ماست