1 جان داده ام و به نزد جانان هیچست با درد غمش مایه درمان هیچست
2 زنهار مخور غم جهان ای دل تنگ دیدیم سراپای جهان کان هیچست
1 انصاف ندارد این بت دلبر من جان رفت و دلم برد و ندارد سر من
2 گر برگذرم بر سر کویش گوید ای بی سر و پا برو میا بر در من
1 تا تو از لب کرده ای درمان ما آتشی افکنده ای در جان ما
2 نور چشم ما تو مردم زاده ای یک شبی از لطف شو مهمان ما
1 دل به عشق یار دادم چاره چیست داغ او بر دل نهادم چاره چیست
2 گر تو بر شادی من غمگین شدی من به غمهای تو شادم چاره چیست
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به