با دل روشن در این ظلمت‌سرا افتاده‌ام از رهی معیری غزل 4

رهی معیری

آثار رهی معیری

رهی معیری

با دل روشن در این ظلمت‌سرا افتاده‌ام

1 با دل روشن در این ظلمت‌سرا افتاده‌ام نور مهتابم که در ویرانه‌ها افتاده‌ام

2 سایه پرورد بهشتم از چه گشتم صید خاک ؟ تیره‌بختی بین کجا بودم کجا افتاده‌ام

3 جای در بستان‌سرای عشق می‌باید مرا عندلیبم از چه در ماتم‌سرا افتاده‌ام

4 پایمال مردمم از نارسایی‌های بخت سبزهٔ بی‌طالعم در زیر پا افتاده‌ام

5 خار ناچیزم مرا در بوستان مقدار نیست اشک بی‌قدرم ز چشم آشنا افتاده‌ام

6 تا کجا راحت پذیرم یا کجا یابم قرار ؟ برگ خشکم در کف باد صبا افتاده‌ام

7 بر من ای صاحبدلان رحمی که از غم‌های عشق تا جدا افتاده‌ام از دل جدا افتاده‌ام

8 لب فرو بستم رهی بی‌روی گلچین و امیر در فراق هم‌نوایان از نوا افتاده‌ام

عکس نوشته
کامنت
comment