دارم ز ابروان تو چشم عنایتی از کمال خجندی غزل 1017

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

دارم ز ابروان تو چشم عنایتی

1 دارم ز ابروان تو چشم عنایتی کر نازم اره کشی نکنندم حمایتی

2 چشم تو بیگه کش و من زنده همچنین از غمزه تو نیست جزاینم شکایتی

3 بیرون از آنکه بیتو نخواهم وجود خویش از بنده در وجود نیاید جنایتی

4 رویت که آیتیست ز رحمت بر ابروان زاهد چو دید خواند به محراب آیتی

5 آنی که دارد آن به و این غم کرو مراست آن غایتی ندارد و این هم نهایتی

6 پیش رقیب قدر سگ کو شناختم کو می کند بندر گدارا رعایتی

7 گر بر درت رقیب گدا باش با کمال غوغا بود دو پادشه اندر ولایتی

عکس نوشته
کامنت
comment