1 سخن موجز و منتخب کرده ام زبسیار با اندک آورده ام
2 ز نوع سخن نغز آید به کار که از استخوان مغز آید به کار
3 نگه دار عزّت به هنجار گوی که خوارست همواره بسیار گوی
4 زبان بازی و دست یازی بود که سرمایة جنگ سازی بود
1 کار ما بیرون شد از ساز و نوا وقت تجرید است و کنج انزوا
2 آسمان ما را در اقصای زمین یک زمان خوش دل نمی دارد روا
1 ای جانِ به لب رسیده بشتاب خود را و مرا به نقد دریاب
2 دل رفت و تو نیز بر سر پای اندیشه نمی کنی در این باب
1 کاش برون آمدی یوسف ما از نقاب تا به ملامت حسود بیش نکردی خطاب
2 نی چه حدیث است نی ما که و یوسف کدام شب پره و احتمال در نظر آفتاب