ای ز چشمم اشک خونین ریخته از جامی غزل 275

ای ز چشمم اشک خونین ریخته

1 ای ز چشمم اشک خونین ریخته خون مردم را به خاک آمیخته

2 آن نه گلبرگ است بل کز رشک تو گل شکوفه کرده خون برریخته

3 بر سرآشفته حالان صد بلا زلفت از هر تار مو آویخته

4 چشم و ابرویت پی تاراج دین فتنه ها از گوشه ها انگیخته

5 قطع میدان فراقت چون کنم توسن صبرم عنان بگسیخته

6 خواسته رسم خطت نقاش صنع سوده مشک ناب و برگل بیخته

7 هیچ دانی کیست جامی بر درت بنده ای از خواجگی بگریخته

عکس نوشته
کامنت
comment