- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از من آواره در کویت فغانی مانده بی نشانی رفته و از وی نشانی مانده
2 خان و مان در کوی تو درباختم بنگر کنون خان و مان گم گشته و بی خانمان مانده
3 گر چه مردم در سر کوی وفا اینهم بس است طعنه گر بهر سگانت استخوانی مانده
4 ناسح افسانه فرهاد و مجنون شد دلم زانکه در هر کوی از وی داستانی مانده
5 همرهان رفتند و من نالان به حال خویشتن چون سگ گم گشته ای کز کاروانی مانده
6 مرهم وصل از قدح خواهم که در پیرانه سر داغ هجرم در دل از عشق جوانی مانده
7 ساقیا هر می که پیمودی به فانی در نیافت لطف فرما کین زمان رطل گرانی مانده