از من آواره در کویت از امیرعلیشیر نوایی غزل 276

امیرعلیشیر نوایی

آثار امیرعلیشیر نوایی

امیرعلیشیر نوایی

از من آواره در کویت فغانی مانده

1 از من آواره در کویت فغانی مانده بی نشانی رفته و از وی نشانی مانده

2 خان و مان در کوی تو درباختم بنگر کنون خان و مان گم گشته و بی خانمان مانده

3 گر چه مردم در سر کوی وفا اینهم بس است طعنه گر بهر سگانت استخوانی مانده

4 ناسح افسانه فرهاد و مجنون شد دلم زانکه در هر کوی از وی داستانی مانده

5 همرهان رفتند و من نالان به حال خویشتن چون سگ گم گشته ای کز کاروانی مانده

6 مرهم وصل از قدح خواهم که در پیرانه سر داغ هجرم در دل از عشق جوانی مانده

7 ساقیا هر می که پیمودی به فانی در نیافت لطف فرما کین زمان رطل گرانی مانده

عکس نوشته
کامنت
comment