- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 حیرتی دارم حزین از حال ابنای زمان کودنی چند، از چراگاه کمی و کوتهی
2 پوزهء دعوی گشاده ستند در میدان لاف مبتدی ناگشته، چون گشتند یا رب منتهی؟
3 دیده از بینش معرا، سینه از ادراک پاک قلب از جان بی نصیب و صورت از معنی تهی
4 نیروی موری نه و با شیرمردان در مصاف رتبهٔ کاهی نه و در جلوه با سرو سهی
5 غول صحرای غوایت دیو کهسار هوا کور مادرزاد جهل و خضر راه گمرهی
6 موج را کرده خلاص از خجلت سرگشتگی قطره را آورده بیرون از حجاب بی تهی
7 معنی کامل عیاران خرد را کرده مسخ در دکان معرفت، قلاب زر ده دهی
8 جز تکبر فهم ناکرده ز ما و انما غیر های و هو ندانند از ضمیر هو و هی
9 خامه ز ایشان در عذاب و صفحه ز ایشان در و بال بی حصول درک معنی از خهیّ و از زهی
10 مردم آرایند و شرم این و تمیز و فهم این می نخواهد دید دنیا، بعد ازین روی بهی