- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دلبری دارم و هر کس که بود همنامش دولتی گردد و از بخت برآید کامش
2 پنج حرف است و شمارش صد و پنجاه بود به حساب جمل ار جمع کنی ارقامش
3 چار از آن هست یکی جامه دیبای نفیس که مهین همه افلاک بود همنامش
4 قلب گردان و بر او ثلث ز اصلش بفزای نه در آغاز ولی در وسط و انجامش
5 گر ندانست کسی ماند ز وصلش محروم وانکه دانست فتد مرغ هوا در دامش