1 مرا تن زورق است و ناخدا دل در این زورق بود فرمانروا دل
2 برد فایز به ساحل یا شود غرق ندانم می برد ما را کجا دل
1 نگارا شربت از لبهات بفرست گلاب از گوشه چشمات بفرست
2 برای توتیای چشم فایز کف دستی ز خاک پات بفرست
1 دل من همچو رستم در عتابست چو توران ملک سلم از او خرابست
2 رقیب گرسیوز و فایز سیاوش فرنگیس عشق و دل افراسیابست
1 انیس من به جز آه سحر نیست غذای من به جز خون جگر نیست
2 خداوندا بسوزش تا بداند که آه زار فایز بی اثر نیست